متن طنز : آخرین متدهای روز جهان در زمینه ی نحوه ی محبت و نفوذ دانشجو به دل استاد (برگه ی امتحان):

 

یک درس ساده ای بود که من بنا به دلایلی نتوانسته بودم اصلا این درس را بخوانم و با ذهن کاملا خالی

سر جلسه امتحان رفتم. نیم ساعتی نشستم و دیدم هیچکدام از این سوالات حتی برایم آشنا هم نیست.

یک جمله در پایان برگه نوشتم و برگه را تحویل دادم:

«در اعتراض به تقلب گسترده ای که سر جلسه ی امتحان از سوی دیگر دانشجویان شاهد بودم

از دادن این امتحان خودداری کرده و نمره ی صفر را به بیستِ با تقلب ترجیح میدهم.»

نمرهی الف کلاس را گرفتم! خدایا مرا ببخش.

========================

درس معارف بود. میدانستم موضوع درس چیست و مباحثش در چه زمینه ای است

-با عرض خسته نباشید به خودم- اما جزئیات مطالب و محتوای درس را نمیدانستم.

سوالات توزیع شد و باز هم دیدم سوالات کمی برایم ناآشناست. از مغرب و مشرق و زمین و زمان نوشتم.

هر آنچه از کتاب دینی کلاس اول ابتدایی، آقای واسعی گفته بود که مثلا برهان نظم و علیت که در دبیرستان خوانده بودم.

اما نقطه ی طلایی برگه این جمله بود:

«جناب استاد برای من کاری نداشت که عین محتوای کتاب را برایتان کپی کنم

اما شما با روش زیبای تدریس خود به ما یاد دادید که چگونه تنها به منابع اکتفا نکنیم.

گفتید در دین عقل هم سهیم است و نباید «صم بکم عمى فهم لایعقلون» بود. پس من ترجیح دادم مفهوم را بفهمم

ولی کپی نکنم بلکه از دانسته های خود بنویسم.»

بیست گرفتم! خدایا مرا ببخش.

========================

اگر دین ندارید لااقل دلم شاد کنید

محاسبات عددی. درس بسیار دشوار. حداقل برای من که علاقه ی چندانی به ریاضیات و مباحث محاسبه ای کامپیوتر نداشتم.

سوالات توزیع شد و مطابق معمول! خداوکیلی دیگر این درس 3 واحدی را خوانده بودم ولی چه کنم که در مغزم جای نگرفته بود.

عادت دارم که قبل از اینکه برگه را تحویل دهم نمرهی خود را تخمین میزنم. در بهترین حالت 7 میشدم.

امکان رسیدن امدادهای غیبی هم تحت هیچ عنوانی میسر نبود. آخر برگه نوشتم:

 

من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید

                    قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید

 

نمرهی 11 گرفتم و نفر سوم کلاس شدم! خدایا مرا ببخش.

====================

وساطت حافظ

استاد فلانی دکترای ادبیات بود و استاد درس شیوه ی نگارش

(البته اسم کوچکش شهباز بود ولی چون ممکنه یه وقت بیاد اینجا رو بخونه من نام مستعار نوشتم).

عاشق حافظ بود و آخر هر جلسه چند بیت از حافظ میخواند و چشمانش پر از اشک میشد. سوالات چی.....؟ بگید؟ 

نه که بلد نباشم اما در حد 15-16 بیشتر نمیگرفتم. قبل از امتحان سری به اینجا زده بودم و واژه ی «شهباز»

را در دیوان حافظ سرچ کردم و آن بیت را کف دستم ثبت کردم. زیر برگه امتحان نوشتم :

«جناب استاد من که «حافظ» را نمیشناختم؛ این شما بودید که در این ترم عشق حافظ را در وجود من انداختید!

و باعث شدید تا با این شاعر آسمانی آشنا شوم. امروز قبل از امتحان گفتم تفالی به حافظ بزنم و ببینم چه میشود، این بیت آمد»:

 

خاکیان بی بهره اند از جرعه ی کاس الکرام

این تطاول بین که با عشاق مسکین کرده اند

شهپر زاغ و زغن زیبا صید و قید نیست

این کرامت همره شهباز و شاهین کرده اند

 

بیست گرفتم! تنها بیستی که استاد در چند سال اخیر به یک دانشجو داده بود. خدایا مرا ببخش.

========================

تصویر من رو شطرنجی کنید

امتحان نظریه های جامعه شناسی و ... . تو رو خدا نام این استاد را بیخیال

شوید. استاد نسبتا معروفی است و البته در بسیاری از دانشگاههای یزد هم

تدریس دارد و حسابی سرش شلوغ است. 10 نمره تحقیق و کنفرانس داشت و 10

نمره هم امتحان پایان ترم. سرم بوی قرمه سبزی میداد. با یکی از بچه ها

شرط گذاشتم که تحقیق و کنفرانس ارائه نمیدهم اما نمرهی بالای 18 میگیرم.

برای امتحان تئوری هم حسابی خواندم و خودم را آماده کردم. انصافا هم

سوالات را خوب جواب دادم. فقط در پایانِ برگه بدون اینکه تحقیق یا کنفرانسی ارائه کرده باشم، نوشتم:

«موضوع تحقیق و کنفرانس: بررسی علل قبولی بالای دانش آموزان یزدی دردانشگاهها در طی 16 سال اخیر.»

19 گرفتم! خدایا این یکی رو دیگه مردونه ببخش.

================

اگه مردی منو بنداز

با حساب خودم 13- 14 میشدم. اما این نمره برای من که عنوان شاگرد سومی!!!

کلاس را یدک میکشیدم خیلی فجیع بود. استاد فوق العاده جدی و بداخلاق بود

و چندان نمیشد طرفش رفت. یک جمله پایان برگه نوشتم:

«جناب استاد حضور در کلاس شما در این ترم برایم بسیار مغتنم و مفید بود.

اگر ترم بعد با ما درس برمیدارید که هیچ، اگرنه بدون تعارف دوست دارم این

درس را پاس نکنم تا ترم بعد هم استادم شما باشید.»

17! خدایا ...

[ سه شنبه 18 تير 1392برچسب:, ] [ 15:7 ] [ rain ] [ ]

 

ما بچه بودیم یه بازی بود به نام :

 

«همه ساکت بودند ناگهان خری گفت» …

 

صد برابر پلی استیشن ۳ لذت داشت !

 

......................

 

تا حالا دقت کردین چقدر حرص آوره که سر غذا

 

دقیقا اون چیزی رو بر میدارن که تو کلی تو ذهنت واسش نقشه کشیده بودی

 

 ..............................

 

یه ضرب المثل چینی است میگه:

 

تا ایران هست بازیافت چرا؟!؟

 

[ سه شنبه 28 خرداد 1392برچسب:, ] [ 13:33 ] [ rain ] [ ]

بعضی وقتا دلتون یه چیزی میگه عقلتون یه چیز دیگه


هر دوشون غلط زیادی می کنن!


شما فقط توجه کن زنت چی میگه
.

 

..........................

 

به مامان بزرگم می گم یه جمله خبری بگو، می گه: نوه م خنگه.


می گم سوالی بگو، می گه نوه م خنگ بود و من نمی دونستم؟


می گم امری بگو، می گه خنگیتو تابلو نکن!


می گم میشه خنگ توشون نباشه؟ میگه اونوقت میشه نوه یکی دیگه نه نوه من
!

 

......................................

 

خونه دایی دعوت بودیم. من یه کم بعد از بقیه رسیدم.

 

وقتی رفتم تو دیدم همه دارن فیلم می بینن.

 

با صدای بلند گفتم سلام …

 

بعد یارو توی فیلمه به طور اتفاقی گفت سلام و زهر مار مرتیکه!

 

همه از خنده کف سالن پهن شدن

 

..........................................

 

ماشین لباسشویی قبلی ما بنده خدا اینقدر تکون می خورد

 

که همزمان هم لباس می شست هم تو خونه قدم می زد!

 

.....................................

 

 

خانم ها و آقایون مهندس نقشه کش،جون مادرتون نقشه ساختمونو میکشین

 

این توالت و نندازین وسط پذیرایی

 

عادم میره تو دیگه روش نمیشه بیاد بیرون والا

 

 .................................

 

عکس العمل مردم بعد از تأخیر مترو :

 

ژاپن ١٠ ثانیه تأخیر: شکایت از واحد حمل و نقل


ایتالیا ١ دقیقه تأخیر: شعار مسؤلین بى کفایت


اکراین ٣ دقیقه تأخیر: تعجب همگانى

 

ایران بعد ٢٠ دقیقه: اووووووووف ایول یه مترو اومد…!!!

[ سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:, ] [ 10:37 ] [ rain ] [ ]

خواب ریاضی

 

 

 

باز هم خواب ریاضی دیده ام                       خواب خطهای موازی دیده ام

 

خواب دیدم خوانده ام ایگرگ زگوند               خنجر دیفرانسیل هم گشته کند

 

از سر هر جایگشتی می پرم                      دامن هر اتحادی می درم

 

دست و پای بازه ها را بسته ام                    از کمند منحنی ها رسته ام

 

شیب هر خط را به تندی می دوم                  گوش هر ایگرگ وشی را می جوم

 

گاه در زندان قدر مطلقم                              گه اسیر زلف حد و مشتقم

 

گاه خطها را موازی میکنم                            با توانها نقطه بازی میکنم

 

لشکر تمرین دارم بیشمار                             تیغی از فرمول دارم در کنار

 

ناگهان دیدم توابع مرده اند                           پاره خطها، نقطه ها ، پژمرده اند

 

در ریاضی بحث انتگرال نیست                      صحبت از تبدیل و رادیکال نیست

 

کاروان جذرها کوچیده است                         استخوان کسرها پوسیده است

 

از لگ و بسط نپر اثار نیست                         ردپایی از خط و بردار نیست

 

هیچکس را زین مصیبت غم نبود                    صفر صفرم  هم دگر مبهم نبود

 

آری آری خواب افسون میکند                        عقده را از سینه بیرون می کند

 

مردم از این y ,x  داد ،داد                             روزهای بی ریاضی یاد باد

 

شعر از آقای اکرامی - کنفرانس ریاضی مشهد 79

 

 

[ چهار شنبه 1 خرداد 1392برچسب:, ] [ 13:53 ] [ rain ] [ ]

داداشم زده شیشه ادکلونو شکونده

 

با عجله میگه زود باش چند تا لباس بیار بکشیم روش حیفه!

 

تو کف مدیریت بحرانشم!!!

[ شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 16:40 ] [ rain ] [ ]

به بابام میگم دلم گرفته

 

میگه چاه باز کن تو کابینته

 

یعنی محبت تو خانواده ی ما موج می زنه...!!!

[ شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 16:7 ] [ rain ] [ ]

طرف به انگلیسیه میگه اسمت چیه؟

 

میگه:وات هستم,جیمز وات

 

انگلیسیه می پرسه اسم تو چیه؟

 

میگه:باس هستم,عب باس 

[ شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 15:42 ] [ rain ] [ ]

طرف تو فیسبوکش نظرسنجی گذاشته پرسیده:

 

گروه خونی تان چیست؟

 

اخه نتیجش به چه دردت می خوره؟

 

خون اشامی؟؟ دنبال خون خوش خوراک می گردی؟؟؟!!!

[ شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 15:33 ] [ rain ] [ ]

اشپزه اومده تو تلوزیون میگه می خوام یه ساندویچی اموزش بدم که

 

دانشجو هایی که تو خوابگاه هستن و

 

فر ندارن روی همون گاز کوچیک بتونن تهییه کنن......!!!

 

حالا مواد اولیه اش چی بود:

 

گوشت بوقلمون دودی - پنیرپیتزا - نون تست 

 

سس فرانسوی وسایر مخلفات.....!!! مرتیکه ی دانشجوندیده...!

 

[ شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 14:7 ] [ rain ] [ ]
تاريخچه‌ي تقلب

 

تاريخچه‌ي تقلب از جايي شروع ميشود که

حسن کچل براي نخستين بار تن لش خود

را تکان داد و به مکتب رفت. از بد ماجرا همان روز امتحان ماهيانه‌ي

کودکان مکتب بود. ليک حسن از روي گشادي،

چشمان چپش را بر روي ورقه‌ي همزاد انداخت

تا نکتي بس ارزشمند از ورقه‌ي فوق الذکر، دشت کند.

 

اين بود که اولين تقلب تاريخ بشري زده شد...

 

 

البته اين تقلب با روش‌هاي فوق العاده ابتدايي

(البته در مقابل ترفند‌هاي کنوني) صورت گرفت.

بدين ترتيب که حسن با کلي زور زدن تن را تکان داد و خود را به بالاي

ورقه‌ي همزاد رسانيد و خيلي راحت مطالب را دو در فرمود.

 

 

زان پس تقلب دوران طلايي خود را آغاز کرد.

بدين ترتيب که گسترش يافت و مصاديقي متفاوت پيدا کرد.

از جمله تقلب‌هاي رايج تقلبات سر امتحان، دو در کردن

غذا از سلف، تقلب در اتو زدن، تقلب در شماره دادن،

تقلب در مخ زني، تقلب در بازي (که از آن به جر زني تعبير ميشود)

را مي‌ توان نام برد.

 

حال روش هايي از تقلب در امتحانات را به نظرتان مي‌رسانيم:

 

روش هاي نوشتاري:

 

        

         نوشتن روي کف پا، پس کله، پشت گوش و...
 

 

  •  
    نوشتن روي ميز، پشت نيمکت، زير نيمکت، پشت گوش و...
     
  •  
    نوشتن روي دستمال کاغذی، پاکت نامه و...
 
  • نوشتن و لوله کردن تقلب و جاسازي آن در سوراخ‌هاي مختلفي از جملهدماغ،دهن، فک پايين، دريچه‌ي آئورت و ...


روش هاي با کلاس:

  •  
    استفاده از ماشين حسابهاي مهندسي
     
  • استفاده از آيينه، موچين، لوازم آرايش، فيلم، عکس

روش هاي بی کلاس:

  •  
    خر نمودن يک فقره بچه خرخون
     
  • خم کردن سر به روي ورقه‌ي طرف به صورت تابلو.


توجه:

اگر در اين امر تبهر کافي نداريد اصلا سمت اين کار نرويد

که عواقبي جز ضايع شدن، اخراج شدن و تابلو شدن ندارد!

 

[ شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 13:57 ] [ rain ] [ ]

محتویات این مطلب جهت آشنایی افراد غیر ایرانی با کلمات و واژه های ایرانی بوده

 

و فاقد هرگونه ارزش دیگری‌ست!

 

باید عرض کنیم که ممکن است برخی لغات دارای شکل املایی یکسان در ایران قدیم بوده

 

اما خب ورژن جدیدش دیگه معنی سابق رو نمی‌ده !

 

 

بیمه‌ عمر : قراردادی که شما را در تمام عمر فقیر نگه داشته

 

تا شما پولدار مرده و مراسم کفن و دفنتان آبرومندانه برگزار شود.


سریال : فیلمی‌ست چند قسمتی، که روش مصرف مواد مخدر و

 

آخرین شیوه‌های دزدی را به شما آموزش می‌دهد.

 


تلفن همراه : وسیله‌ای سه‌کاره جهت کلاس گذاشتن، آهنگ گوش کردن

 

و نهایتا‍ عکس گرفتن است.

 



ایرانسل : خط تلفنی است جهت مزاحمت و سر به سر گذاشتن دوست و آشنا.

 



گرانی : کلمه‌یی است زاده‌ی توهم غربیان که در ایران تاکنون مشاهده نشده است!

 



آثار باستانی : خرابه‌هایی که هرچه زودتر باید نابود شوند چون خیلی جا گرفته‌اند.

 


خودپرداز : دستگاهی‌ست که همیشه‌ی خدا باید برای رسیدن به آن در صف ایستاد

 

 

و اگر صفی در کار نباشد 99.99 درصد خراب است.

 



اداره : محلی که شما بعد از تنش‌ها و جدل‌های منزل در آنجا استراحت می‌کنید.



مجرم : فردی که هیچ فرقی با سایر افراد ندارد و

 

 

تنها تفاوتش در این است که توانسته‌اند او را دستگیر کنند.

 



تورم : عددی بی‌خود و چرت بوده که همچنان در ایران یک رقمی است!

 

 


گارانتی : یک اسم زیبا و خوش تلفظ است ولی در عمل مکافاتی بیش نیست.

 



تحقیق : کپی-پیست کردن مقالات اینترنتی.

 

 

مترو : سونای بخار متحرک!



بزرگراه : نوعی پیست رالی به همراه یادگیری آپ تو دیت‌ترین فحش‌های باناموسی و بدون آن!


رئیس : فردی که وقتی شما دیر به سر کار می‌روید خیلی زود می‌آید و
 
زمانی که شما زود به اداره می‌روید یا دیر می‌آید و یا مرخصی است.


شهرداری : گرفتن رشوه، داشتن صدها پروژه‌های نیمه‌تمام و


نصب تابلوهای روزشماری جهت افتتاح.


از پذیرفتن خانم‌های بد حجاب معذوریم : تابلویی که در همه‌جا نصب شده،
 
جهت کرکر خنده و عوض کردن روحیه‌ی مردم.


سطل آشغال : وسیله‌یی‌ست موجود در خیابان‌ها جهت ریختن زباله در اطراف آنها.


مدرک تحصیلی : کاغذی مستطیل شکل، در ابعاد مختلف که بسته به مقطع،

 
قیمتش فرق می‌کند و بدون پارتی در هیچ کجا به درد نمیخورد "مگر هنگام ا ز د و ا ج"


حراج : اصطلاحی‌ست که در آن به قیمت اصلی کالا درصدی اضافه کرده و

 
با ماژیک قرمز روی آن خط زده و قیمت اصلی کالا را در زیرش درج می‌کنند.
 

 

[ جمعه 30 فروردين 1392برچسب:, ] [ 16:44 ] [ rain ] [ ]

 

ﻋﺒﺎﺭﺕ " اصن ﺩﻟﻢ ﺧﻮﺍﺳﺖ " ﭼﯿﺴﺖ؟

 

  ﻗﻄﻌﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﻭ ﻣﻨﻄﻘﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ در آن گند زدید!       

    •••••••••••مطالب طنز•••••••••••••  

   

پشت هر مرد موفقی هیچی نیست ! زرنگ بوده، گول دخترا رو نخورده،

 


چسبیده به زندگیش، پولاشو جمع كرده، زندگیش روبراه شده.


   

•••••••••••مطالب طنز•••••••••••••
 

 

  راستی چرا به ماشین عروس میگن ماشین عروس ؟ مگه ماشین مال داماد نیس؟

 
 
 
•••••••••••مطالب طنز•••••••••••••
 
 
 

خواهرزاده‌ام وقتی میگه این چیه!؟
 
 

یعنی اون چیز پنج دقیقه دیگه بیشتر تا پایان عمرش نمونده!
 

[ جمعه 30 فروردين 1392برچسب:, ] [ 16:26 ] [ rain ] [ ]

 

شما هم وقتی اس ام اس رو اشتباهی به یکی دیگه می فرستین

سکته ناقص می کنین؟!

.

.

.

پسر داییم تو کنکور ۱۰۰تا مونده به آخر شده

بعد داییم شیرینی پخش کرده

به داییم میگم چرا خوشحالی حالا؟

گف آخه فک نمیکردم ۱۰۰نفر از این خنگ تر باشن !

.

.

.

طرز تهیه کوکو سبزی

گردن خود را مقادیری کج می نمایید

با نگاه گربه شرک وار به خواهر خود مینگرید و میگویید دلم کوکو سبزی میخواد!

یه ساعت بعد حاضر و محیاست !

نوش جان

.

.

.

من راننده تاکسی بشم

از اینا می شم که می گم: یه نفر حرکت!

بعد که یارو نشست می گم: یه نفر دیگه حرکت…!

.

.

.

خدایا یعنی میشه یه روز یه کیبوردی اختراع بشه

که خودش بفهمه کی باید فارسی تایپ کنه کی انگلیسی؟

کل وقتمون حروم شد  از بس به جاه گوگل زدیم لخخلمث !

.

.

.

به دوستم مسیج دادم : تولـــدت مبـــارک ♥

جواب داده : پیامک ها جای خالی شما را پر نمیکنند ..!

من  :|
مرکز فناوری اطلاعات و رسانه های دیجیتال  =)))))

همـراه اول ~~> :|

.

.

.

یکی از آشناها تلوزیون ال سی دی خریده بود

بهش گفتم مبارک باشه ال سی دیه یا ال ای دی ؟

گفت برو بابا ال جیه  الجـــــــــــــــــی !


.

.

.

بنده خدا برای اولین بار می خواست خرید اینترنتی بکنه

الان دو روزه کارت اعتباری اش گیر کرده توی سی دی رام!

.

.

.

خیلی دوست دارم به یکی بگم این دروغایی که میگی راستن !؟

.

.

.

ما به جمله همیشه حق با «مشتری» است اعتراض داریم !

(امضا : جمعی از سیارات منظومه شمسی)

.

.

.

فروشنده ی محتــــــــــــرم من بقیه پولمو می خوام :-|

نه چسب زخم

نه شکلات

نه آدامس شیکـــــــ

اه اعصاب نمیذارن واسه آدم :|

 

[ پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:, ] [ 13:9 ] [ rain ] [ ]


5 روش آدم شدن :

..........


.........

.........

.........

.........

........

.......


کنجکاو نشو تو ادم بشو نیستی


[ دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, ] [ 15:12 ] [ rain ] [ ]
بازم سوتی

سلام بر همه بازم سوتی های جدید  اوردم

امروز سرکلاس دین وزندگی هیچی نفهمیدم می پرسید چرا؟؟؟

اگه یه نگاه به بخش زیر بندازین متوجه می شید

به نظر شما در یک کلاس مرز سوتی ها باید چقدر باشه؟

 

در وجود عمق وجودی انسان.......معنی:درعمق وجود انسان......

آخه اینم جمله است!!! فایده ی این همه درس خواندن  چیه؟

 

انسان درتقوا بیشتر بشه.........معنی:تقوای انسان بیشتر بشه

چی بگم اگه بشه چی میشه

 

کاخ زیبا وچیز باشی.........معنی:نامفهوم اگه فهمیدید به ما هم بگید....

واقعا در این باره نظری ندارم

 

حالا تازه این بخشی از سوتی هاست منتظر بقیه در پست بعدی باشین

[ دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, ] [ 16:51 ] [ rain ] [ ]

بابای شما هم جلو تلویزیون خوابش می بره بعد تا تلویزیونو خاموش می کنی بیدار می شه میگه چرا خاموشش کردی؟

                                                           .......................................

 دو ساعت پشت تلفن معطلی که گوشی رو برداره، تا میایی خمیازه بکشی یارو میگه الو! دقت کردین!؟

......................................

نمونه سوال های رایج توی همه خونه ها:

این تلویزیون بی صاحاب واسه کی روشنه؟

چی از جون این یخچال بدبخت می خوای؟

کی لامپ دستشویی رو روشن گذاشته؟

کی دمپایی دستشویی رو خیس کرده؟

این موقع شب با کی حرف می زنی؟

چشمات در نیومد پای این کامپیوتر کوفتی؟

کی غذای منو خورده؟

...........................................

 

موقع درس خوندن پرزهای موکت هم واسه آدم جذاب می شه، دوست داری ساعت ها بشینی بهشون نگاه کنی.

............................................

 

سر جلسه امتحان نشستی هرچی تو کلته رو برگه خالی می کنی آخرش نصف صفحه هم پر نمی شه بعد یه نفر بلند می شه می گه آقا یه برگه دیگه بدین جا ندارم. اون لحظه می خوای صندلی رو از پهنا بکنی تو حلقش!

[ دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:, ] [ 20:49 ] [ rain ] [ ]

 

 

 می شود تنها با یک محبت، عشق را برای دنیا معنا کرد
 
 تنها با یک بخشش، تمام هستی را از آن خود کرد
 
 با یک گذشت، نفرت ها را به دوستی ابدی مبدل کرد
 
 و تنها با یک لبخند در قلب ها جاودانه شد

 اما تو ای مهربانم!

 

             میدانی! وقتی لبخند بر لبانت نقش می بندد،
 
 
                                 دنیا دیگر، برایم معنایی نمی یابد.
 

 

گاهی یک ها، دنیا را زیرو رو می کنند.
[ دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:, ] [ 20:30 ] [ rain ] [ ]

از مردم دنيا سوالي پرسيده شد و نتيجه آن جالب بود


سؤال از اين قرار بود:


نظر خودتان را راجع به كمبود غذا در ساير كشورها صادقانه بيان كنيد؟


و جالب اینکه كسي جوابي نداد

 

چون

در آفريقا كسي نمي دانست 'غذا' يعني چه؟

در آسيا كسي نمي دانست 'نظر' يعني چه؟

در اروپاي شرقي كسي نمي دانست 'صادقانه' يعني چه؟

در اروپاي غربي كسي نمي دانست 'كمبود' يعني چه؟

و در آمريكا كسي نمي دانست 'ساير كشورها' يعني چه؟
 
[ دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:, ] [ 20:25 ] [ rain ] [ ]

 

*حتما بخونیدش*

روزی یک زوج، بیست و پنجمین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفتند. آنها در شهر مشهور شده بودند به خاطر اینکه در طول ۲۵ سال حتی کوچکترین اختلافی با هم نداشتند.

تو این مراسم سردبیرهای روزنامه های محلی هم جمع شده بودند تا راز خوشبختی شون رو بفهمند.

 

سردبیر میگه: آقا واقعا باور کردنی نیست!! یه همچین چیزی چطور ممکنه؟!

شوهره روزای ماه عسل رو بیاد میاره و میگه: بعد از ازدواج برای ماه عسل به شمیلا رفتیم، اونجا برای اسب سواری هر دو، دو تا اسب مختلف انتخاب کردیم. اسبی که من انتخاب کرده بودم خیلی خوب بود ولی اسب همسرم به نظر یه کم سرکش بود.  تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازیسر راهمون اون اسب ناگهان پرید و همسرم رو به زمین انداخت . همسرم خودشو جمع و جور کرد و به پشت اسب زد و گفت :”این بار اولت بود” دوباره سوار اسب شد و به راه افتاد. بعد یه مدتی دوباره همون اتفاق افتاد این بار همسرم نگاهی با آرامش به اسب انداخت و گفت:”این دومین بارت” بعد بازم راه افتادیم. وقتی که اسب برای سومین بار همسرم رو انداخت، همسرم خیلی با آرامش تفنگشو از کیف برداشت و به اسب شلیک کرد و اونو کشت.  تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی

سر همسرم داد کشیدم و گفتم:”چیکار کردی؟ حیوان بیچاره رو کشتی!دیوانه شدی؟” تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی

همسرم با خونسردی یه نگاهی به من کرد و گفت:”این بار اولت بود !  تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی

 

[ جمعه 17 آذر 1391برچسب:, ] [ 16:25 ] [ rain ] [ ]